مانند کودکی که در هیاهوی جمعیت دست مادرش را رهامیکند و گم میشود آنگاه با چشمانی اشکبار وناله و فریاد به هر سو میدود و مادرش را صدا میزند.
من!
در این هیاهوی آهن و فولاد ، در این هیاهوی جهل و فساد به دنبال دستهای گرم تو میگردم.
نظرات شما عزیزان:
مانند کودکی که در هیاهوی جمعیت دست مادرش را رهامیکند و گم میشود آنگاه با چشمانی اشکبار وناله و فریاد به هر سو میدود و مادرش را صدا میزند.
من!
در این هیاهوی آهن و فولاد ، در این هیاهوی جهل و فساد به دنبال دستهای گرم تو میگردم.
نظرات شما عزیزان: